محمد رضا محمد رضا ، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

خاطرات گل پسر (محمد رضا)

29آذر

1390/9/29 22:33
نویسنده : مامان
1,273 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم سلام ،قبل از همه چیز بهت بگم که خیییییییییییییییلی دوست دارم بوووووس

امروز 29آذر 1390و فرداشب شب یلدای 90هست اولین شب یلدای گل پسر عزیزم الان تو نه ماه وبیست روز سن داری ، سه چهار روزه که یاد گرفتی پشت سر هم تکرار می کنی توتوتوتوتو ... صبح زود که از خواب پامیشی شروع می کنی به توتو گفتن هر جا بریم هر کاری کنیم تو ، توت رو فراموش نمی کنی الهی دورت بگردم اونقدر ناز می گی توتوتوتو که می خوام بخورمت و حرف های دیگه ای که می زنی : ددددد ،دودودودودودو،تس تس تس،بِ بِ با با و کلمات نامفهوم دیگرهم میگی

می تونی خیلی راحت با کمک اشیاء بلند شی وایسی و چند ثانیه هم بدون کمک رو دوتا پاهای کوچولوت که من قربونشون برم می ایستی ، رو دوتو زانو می شینی و لی لی می خوری عقب جلو میایی و میخندی

محمدرضا جانم من و بابا خیلی دوست داریم و خیلی خوشحالیم که خدا مارو لایق دونسته نعمتی به این باارزشی (تو رومیگم) به ماداده

این روزها باباجون سخت مشغول درس خوندنه این آخرین ترم دانشگاهشه اگه خدا بخواد29دی امتحاناتش تموم می شه

عزیز دلم الان تو خوابیدی و من تونستم بیام و برات خاطره بنویسم قربونت برم خدا حافظ ونگه دارت باشه همیشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)