تولد تولـــــــد تولدت مبـــــارک
تولــــــــــــــــد تولد تولدت مبـــــــــــــــــــارک
تولد یک سالگیت مبارک عزیز تر از جانم
شب تولدت من و باباجون برات جشن گرفتیم خیلی خوش گذشت تو هم خیلی پسر خوبی بودی و اذیت نکردی ، برات تاج و شنل درست کرده بودم چند روز قبل از تولدت می زاشتم روی سرت و لی تو قبول نمیکردی و درش می آوردی فکر نمیکردم شب تولد اجازه بدی بزارم رو سرت ولی بر خلاف نظر من از اول جشن تا آخر تاجت روی سرت بود و شنل هم دور گردنت خییییییلی خوشحال بودی با بچه ها خودت رو تکون می دادی مثلا داری می رقصی الهی من قربونت برم شمع تولدت رو نمی تونستی فوت کنی و بچه ها فوت کردن خداکنه همیشه سالم و سلامت باشی گل قشنگم .
عمه طاهره هم ازت کلی عکس گرفت که بعدا برات می زارم.
باورم نمی شه انگار دیروز بود تو به دنیا اومده بودی کوچولو بودی سرت یادست و پات رو که تکون می دادی ما کلی ذوق می کردیم یا اگه چیزی رو محکم تو دستت می گرفتی از خوشحالی بال در می آوردی من فدات بشم اما حالا دیگه واسه خودت آقایی شدی خیلی خوب راه میری با بچه ها بازی می کنی ولی کلماتت هنوز نا مفهومه تنها کلمه معنی داری که می گی م م هستش وقتی گرسنه میشی می گی م م م م.
خیییییییییییلی دوست داریم بیشتر از تمام وجودمان.