محمد رضا محمد رضا ، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات گل پسر (محمد رضا)

اولین ددر بدون مامان و بابا

سلام دلبندم امروز 4اریبهشت 1391 روز 5شنبه هست شش روز دیگه تو 15 ماهه میشی الهی قربونت برم الان ساعت 20و 46 دقیقه هست و تو با بابا بزرگ احمد (بابای من ) رفتی خونه شون قبل از اذان مغرب بابا بزرگ اومد برامون نخود آورده بود می خواست بره که تو گریه کردی و می خواستی همراهش بری اول دو دل بودم که بابا بزرگ گفت بزار بیاد زود میارمش و من قبول کردم عزیز دلم این اولین دفعه هست که تو بدون من و بابا جون جایی میری همیشه من یا بابا و یا هردومون باهات بودیم چند لحظه پیش زنگ زدم دایی حسن گوشی برداشت و گفت که داری بازی می کنی دوست دارم عزیزم باتمام وجودم الان یعنی ساعت 20و 55 دقیقه بابا بزرگ تو رو آورد خونه و بابا جون داره بهت نشاسته میده دوست دار...
4 خرداد 1391

این چیه

سلام گل پسر عزیزم امروز جمعه 8اردیبهشت 91 هست تو یک سال و یک ماه و بیست و هشت روز سن داری . میخواستم زودتر از اینها بیام و برات بنویسم ولی وقت نمی کردم تو هم که ماشاالله خیییییییییییییلی شیطون شدی قربونت برم الان هم خوابیدی تا اینکه من میتونم برات بنویسم . الان یک ماهی میشه که کلمه این چیه رو یاد گرفتی ولی نمی تونی درست تلفظ کنی و میگی ای چه ، روز ی بیشتر از صد بار این کلمه رو تکرار میکنی هر چیزی که به چشمت بخوره فوری میگی ای چه اسباب بازی هات رو یک به یک برمی داری و جلو ما میگری و میگی ای چه به تمام وسایل خونه دست میزنی و پشت سر هم این کلمه رو تکرار میکنی میشینی زمین رو لمس میکنی و به من نگاه میکنی و بارها می پرسی ، روزی بیش تر ا...
8 ارديبهشت 1391

این چیه

سلام گل پسر عزیزم امروز جمعه 8اردیبهشت 91 هست تو یک سال و یک ماه و بیست و هشت روز سن داری . میخواستم زودتر از اینها بیام و برات بنویسم ولی وقت نمی کردم تو هم که ماشاالله خیییییییییییییلی شیطون شدی قربونت برم الان هم خوابیدی تا اینکه من میتونم برات بنویسم . الان یک ماهی میشه که کلمه این چیه رو یاد گرفتی ولی نمی تونی درست تلفظ کنی و میگی ای چه ، روز ی بیشتر از صد بار این کلمه رو تکرار میکنی هر چیزی که به چشمت بخوره فوری میگی ای چه اسباب بازی هات رو یک به یک برمی داری و جلو ما میگری و میگی ای چه به تمام وسایل خونه دست میزنی و پشت سر هم این کلمه رو تکرار میکنی میشینی زمین رو لمس میکنی و به من نگاه میکنی و بارها می پرسی ، روزی بیش تر...
8 ارديبهشت 1391